حوزه علمیه معصومیه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مقاله احسان به والدین به مثابه قاعده فقهی

14 بهمن 1396 توسط دهقانی

احسان به والدین به مثابه قاعده فقهی[1]

چکیده:

احسان و مساعدت متبرعانه یکی از فضایل و خصلت های انسانی است که در آموزه های اسلامی به عنوان یک قاعده مورد توجه وتأکید قرار گرفته است. از سوی دیگر مصادیق احسان متعدد بوده در سیطره فردی و اجتماعی به عرصه ظهور می­رسد. احسان به والدین از ارزشهای اخلاقی است که در اسلام جایگاه ارزشی والایی داشته که با بیان اطاعت بعد از مقام ربوبی مطرح شده است.

در لسان فقهی قاعده احسان یکی از قواعدی است که عوامل رفع مسئولیت مدنی است که هم نفی و هم اثبات حکم می نماید. احسان به والدین یک امر ایجابی است دارای جنبه های تکلیفی است که قابلیت قاعده­مندی دارد. در اين نوشتار به بحث و بررسي قاعده سازی احسان به والدین پرداخته شده است تا با تاکید بر آيات، روايات و  عقل و سیره عقلاء جايگاه قاعدة فوق، و مسائل مربوط به آن،‌ تبيين گردد.

 

 

 

 

کلید واژه:احسان، قاعده فقهی،والدین، حکم شرعی.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-مقدمه

احسان به والدین یکی از اوامر الهی و دستورانبیاء عظام و علمای دین است.انسان بر مبنای فطرت و سرشت خویش احسان و نیکی به والدین را امری مطلوب می داند و را حسن ونیکو می شمارد. عقل نیز بر مبنای حکم عقلی برای والدین که به امر رشد و تعلیم و تربیت فرزندان اهتمام ورزیده اند به احسان نسبت به آنان رهنمون می گردد از جهت وجوب شکر منعم. مسأله مورد بحث این است که با توجه به اوامر و توصیه های دینی بسیار در مورد احسان به والدین و نهی از تمرد نسبت به آنان  آیا می تواند به عنوان قاعده مستقل مورد توجه قرار گیرد؟

در قرآن شارع مقدس اطاعت آنان را عطف به اطاعت الهی می نماید آیا می توان این امر معطوف را ظهور در وجوب دانست و از  آن به عنوان قاعده فقهی تعبیر نمود؟

در این پژوهش با توجه به مختصات قاعده فقهی اعم از کلیت، شرعیت؛ قابلیت انطباق و….و با ذکر مستندات قرآنی و روایات همچنین با تبیین سیره عقلا و دلیل عقل به اثبات صلاحیت قاعده مندی احسان به والدین خواهیم پرداخت.

 2-دانش واژه

1-1- احسان

احسان (charity) (حق شناس،1384،ج1،ص216 ) مصدر باب افعال از ريشة ” حسن ” د رلغت به معني نيکوکاري مي باشد. (ابن منظور،1410،ج13،ص117-آقایی،1382،ص115)در فقه و حقوق به عمل عمومي يا ويژه براي مساعدت به غير به قصد تبرع، احسان گويند.(انصاری،1384،ج1،ص110).

2-1-1-تفاوت  احسان ­و فضل    

 بیان شده ” احسان” نفع نيکو است،­و­” فضل” نفع زايد براقل مقدار است (عسکری،1353،ص109) همچنين تفاوت ” انعام” و ” احسان” اين است  « الفرق بين الانعام و الاحسان ان الانعام لايکون الا من المنعم علي غيره لانه متضمن بالشکر…، و يجوز احسان الانسان الي نفسه تقول لمن يتعلم العلم انه يحسن الي نفسه و لاتقول منعم علي نفسه و الاحسان متضمن بالحمد و يجوز حمد الحامد لنفسه، و النعمة متضمنة بالشکر و لايجوز الشکر الشاکر لنفسه…» يعني انعام” هميشه به غير است، اما ” احسان” ممکن است به خود باشد يا به غير. (همان،ص108)

 

 

2-1-2-تفاوت نفع و احسان

فرق نفع و احسان، اين است که « ان النفع قد يکون من غير قصد و الاحسان لايکون الّا مع القصد.» ” نفع ” گاهي بدون قصد صورت مي گيرد، اما در احسان قصد معتبر است. به همين خاطر شخصي مي گويد:  دشمنم به من نفعي رساند ولي نمي گويد دشمن به من احسان کرد.)همان،ص109)

از مجموعة سخن لغت شناسانه ابوهلال استفاده مي شود که وي احسان را نفع نيکو به خود يا غيربه همراه قصد نيکوکاري ” مي داند. (حکمت نیا،84،ص104)

با مرور بر تعريف هاي احسان درکلمات فقها و لغت شناسان درمي يابيم که اموري در معناي احسان مورد اختلاف است.

يکي اين است که آيا نفع به خود احسان شمرده مي شود و برفرض آن رافع مسئوليت مدني است، ديگري اينکه آيا رساندن نفع و دفع  ضرر هردو از مصاديق احسان شمرده شده و سوم اينکه آيا ملاک و معيار صدق احسان، وجود قصد است يا قصد به اضافة اينکه فعل هم در واقع احسان باشد، و يا اينکه اگر فعل در واقع احسان باشد هرچند شخص قصد آن را نداشته باشد، رافع مسئوليت است.


2-2-قاعده فقهی

 قاعده فقهی بنابر آنچه در لسان فقها آمده است چیزی است که به طور کلی مشتمل بر حکم فقهی عام بوده ومختص به باب معینی از فقه نمی باشد بلکه یا شامل تمامی ابعاد فقه است؛ یا بسیاری از مسائل فقهی که در کتب متعدد فقهی مورد بحث قرار گرفته اند را شامل می شود البته قواعد فقهی با مسائل فقهی تفاوت دارند زیرا مسائل فقهی شامل موارد جزیی مثل طهارت آب چاه و نجاست و موارد مشابه می­شود وقابل تعمیم به مورد دیگر نیست وتنها برای فقیه سودمند است حال آنکه مسأله فقهی برای مقلدین قابلیت و کارآمدی استخدام دارد.لیکن در ارتباط با تعریف قاعده فقهی نظرات مختلفی ارائه شده از جمله:

1-   قاعدۀ در اصطلاح فقهى، عبارت است از اصل كلى كه از دليلهاى شرعى به دست آمده( توسط دليل هاي شرعي ثابت شده) و بر موارد خود، منطبق مى‌گردد به گونه انطباق كلى طبيعى بر افراد خود.( مصطفوى1421 ه‍ ق.ص 9)

2- قواعد فقهي به خودي خود احكام شرعي كلي هستند كه بر مصاديقشان،كه احكام جزئي شرعي هستند منطبق مي شوند.( ايروانى، 1426 ه‍ ق، ج‌1، ص 13)

 

 

 

3-مختصات قاعده فقهی

برای قاعده سازی باید ویژگی های قاعده قهی در مساله ای موجود باشد تا بتواند کارآمد برای مقلدین باشد واثبات حکم نماید در امر احسان به والدین نیز این باید ویژگی قاعده بودن موجود باشد  تا صلاحیت استقلال آن به عنوان یک قاعده فقهی اخذگردد شرایط ذیل از مختصات قاعده فقهی است:

3-1- كليت

 کلیت به اين معني كه موضوع اين قواعد به نحوي فراگير است كه جميع افراد و مصاديق زير مجموعه آن را شامل مي شود؛ مگر آن مواردي كه به دليل خاص خارج شده اند.( زارعي سبزواري ،1430، ج 1،ص 28)

تفاوت بنيادي قاعده فقهي با مسئله فقهي نيز در همين جاست، چراكه موضوع قاعده فقهي عام وكلي، اما  موضوع مسئله فقهي خاص و جزئي است.

3-2- شرعيت

قاعده فقهي در واقع خود يك حكم شرعي است، لكن يك حكم شرعي، كه موضوع آن جزئي و مشخص نيست. (همان ، ج1، ص 28)

يكي از تفاوت هاي قاعده فقهي با قاعده اصولي، همين است كه موضوع قاعده فقهي، حتما حكمي شرعي است، اما لازم نيست موضوع قاعده اصولي حكم شرعي باشد. (محقق داماد، 1406 ه‍ ق، ج 2، ص 27)

 3-3 -  انطباق بر جزئيات

قاعده فقهي قابل تطبيق بر مسائل فقهيه مندرج تحت موضوع خود است؛ يعنى قاعدۀ مذكور بر تمامى مسائلى كه زير مجموعه آن موضوع  قرار مي گيرند، منطبق مى‌شود. البته ممكن است كه اين مسائل در ابواب مختلف فقه باشند و برخى از آنها افراد فراوان و برخى ديگر افرادشان كمتر باشد. مثلا قاعدۀ «أصالت الصحه در فعل غير»، شامل تمامى معاملات مى‌شود و قاعدۀ «فراغ» شامل اكثر عبادات است ؛ در حالي كه برخى از قواعد فقهي، فقط مخصوص يك باب است ، مانند قاعدۀ «لاتعاد» كه فقط در خصوص نمازوارد شده است. (بجنوردى، 1401 ه‍ ق،ج‌1، ص 337‌)

     غير از قابليت انطباق، از ديگر خصوصيات قاعده فقهي كه از تفاوت هاي آن با قاعده اصولي محسوب  مي شود اين است كه خود مكلف هم مي تواند قاعده فقهي را بر مصاديق آن تطبيق دهند،اما اين تنها مجتهد است كه صلاحيت دارد، قاعده اصولي را بر مواردش تطبيق دهد.

 

 

 

4-بررسی ادله قاعده سازی احسان به والدین

4-1-ادله نقلی

احسان به والدین در آیات وروایات بسیار مورد تاکید قرارگرفته است لیکن در ارتباط با دامنه و قلمرو احسان  نسبت آنها نیاز به واکاوی فقهی-روایی است. پژواک ظهور امر به وجوب احسان به والدین، کارکرد قاعده سازی را خواهد داشت که در پژوهش حاضر به بررسی مستندات آن و ابعاد و گستره این قاعده پرداخته خواهد شد. 

4-1-1-اطاعت والدین

درآیات قرآن اطاعت پدر و مادر به اطاعت پروردگار عطف گردیده علامه طباطبایى در تفسیر آیه می گوید: «معلوم مى‏شود مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحید، واجب‏ترین واجبات است، هم چنان که مسئله عقوق (نفرین) بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگ‏ترین گناهان کبیره است، به همین جهت این مسئله را بعد از توحید و قبل از سایر احکام اسم برده، نه تنها در این آیات چنین کرده، بلکه در موارد متعددى از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته است»( طباطبائی، ج 13، ص 109( .

 به عنوان مثال در سوره نساء آیه ذیل دلالت بر این مهم دارد: (#r߉ç6ôã$#ur ©!$# Ÿwur (#qä.Ύô³è@ ¾ÏmÎ/ $\«ø‹x© ( Èûøït$Î!ºuqø9$$Î/ur $YZ»|¡ômÎ)……  uÇÌÏÈ از اینگونه آیات معلوم می‌شود كه عقوق والدین بعد از شرك به خدا در شمار بزرگترین گناهان و یا خود این از بزرگترین آنها است و از آن طرف هم معلوم می‌شود كه واجب‌ترین واجب‌ها احسان به پدر و مادر است.

 4-1-2-وصیت مطلق

در برخی آیات به انسان‌ها  به صورت مطلق سفارش شده است اختصاصی به پدران و مادران مسلمان ندارد بلكه هر كس كه پدر و مادر است باید مورد احترام فرزندان قرار گیرد چون در آیات درباره وصیت الهی خطاب به انسان امده است و اختصاص به مسلمانان ندارد و دارای عقیده بودن ملاک عقیده قرار نگرفته است. به طور مثال در سوره عنکبوت آمده است:  $uZøŠ¢¹urur z`»|¡SM}$# Ïm÷ƒy‰Ï9ºuqÎ/ $YZó¡ãm ( bÎ)ur š‚#y‰yg»y_ x8Ύô³çFÏ9 ’Î1 $tB }§øŠs9 y7s9 ¾ÏmÎ/ ÖNù=Ï㠟xsù !$yJßg÷èÏÜè? 4 ¥’n<Î) öNä3ãèÅ_ötB /ä3ã¤Îm;tRé’sù $yJÎ/ óOçFZä. tbqè=yJ÷ès? ÇÑÈ

  4-1-3-وجوب شکر

در قرآن آیات زیادی تأكید بر رعایت حقوق پدر و مادر آمده است به عنوان مثال در سوره لقمان آمده است:öà6ô©$# ’Í< y7÷ƒy‰Ï9ºuqÎ9ur ¥’n<Î) 玍ÅÁyJø9$# ÇÊÍÈ همان طور كه ملاحظه می‌شود در این آیه خداوند و شكر والدین در یك ردیف قرار گرفته‌اند، لذا امام رضا (ع)می‌فرماید: خدا امر فرموده به شكرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر كسی والدین را شكر نكند خدا را هم نمی‌كند.( محمّدی ری‌شهری، 1363، ج 10،ص709(امّا به والدین نسبت به فرزندان سفارش كمتر می‌شود مگر در مورد نهی از كشتن فرزندان كه یك عادت شوم و زشت در عصر جاهلیت بود. این هم به خاطر آن است كه پدر و مادر به حكم عواطف نیرومندشان كمتر ممكن است فرزندان خود را فراموش كنند در حالی كه زیاد اتفاق می‌افتد كه فرزندان پدر و مادر خود را مخصوصاً در دوران پیری فراموش كنند.( مكارم شیرازی، تفسیر نمونه ،‌1374، ج 17، ص 41)

4-1-4-امر به تواضع

 در آیه  وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّياني‏ صَغيراً (اسرا:24) در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است. جناح به معنای پر و بال گستران است كه كنایه از مبالعه در تواضع و خضوع زیانی و عملی است مثل جوجه‌ای كه بال و پر خود را باز می‌كند تا مهر و محبت مادر را تحریك كند و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد از این‌كه در این آیه جناح مقید به «ذُل» شده استفاده می‌شود كه انسان باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار كند كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند و بفهمند كه او را در برابر آنها خوار می‌كند و نسبت به ایشان محبت و مهر دارد. (طباطبایی،ج13،ص109)

4-1-5-خوش خلقی

 قرآن کریم در آیه ای می فرماید: “… چون یکی یا هر دو (پدر و مادر) به پیری رسند حتی به آنان “اُف"مگو و آنها را از خود مران بلکه بزرگوارانه با ایشان سخن بگوی”.(اسرا :23 )

در روایتی نیز امام صادق (ع) می فرمایند اگر کمتر از “اف” عبارتی وجود داشت خداوند از آن نهی می فرمودند.( کلینی،کافی،1365،ج ۲، ص ۳۴۹)نبايد والدين به خصوص مادر را در امور دنيوى در رنج و مشقت قرار داد هر چند مسلمان نباشند. چنانكه در قرآن آمده است «و صاحبهما فى الدنيا معروفاً» (لقمان:15)

4-2- سیره عقلا

از جهت سیره عقلایی احسان و نیکوکاری از اموری هستند که در حوزه عمل اجتماعی پسندیده قرار می‌گیرند و یکی از فضیلت‌های اخلاقی به شمار می‌آیند دیگران انسان نیکو کار را می ستایند.
احسان به بندگان خدا در قرآن و روایات سفارش زیادی شده به ویژه احسان به والدین که دارای برکات دنیوی و اخروی فراوانی است که در صورت احسان به آنها از این برکات برخوردار خواهیم بود و در مقابل عاق والدین دارای عقوبات دنیوی و اخروی هستند عقل در اینجا حکم به احسان آنها می‌کند. همچنین عقل، شکر و قدردانی از منعم یعنی کسی که به انسان نعمتی داده را لازم می‌داند و چه کسانی در زندگی انسان بیشتر از پدر و مادر خدمت کرده‌اند بنابراین عقل حکم می‌کند به احسان به آنها.

در سیره عملی انبیاء الهی احسان به والدین به عنوان یک اخلاق حسنه تداوم داشته و الگوی بشر قرار گرفته است.خداوند در مورد یحیی ( علیه السلام ) می‌فرماید:« وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»(مریم:14) و در مورد عیسی می‌فرماید«وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا»(مریم :32)خداوند مرا نسبت به مادرم نیكوكار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است. 

در سال‌های آغاز بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. روزی آن حضرت: فرشی پهن فرموده بود و روی آن نشسته بود كه در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله ) به یاد مهربانی‌های او، برخاست و او را احترام زیادی كرد و گوشه‌ای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند طولی نكشید كه مادرش حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن كرد و او را روی آن نشاند و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود كرد.( اشتهاردی، 1369،ج 3، ص 47 )

2-3-حکم عقل

اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏یابد سکوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود. یکی از وظایف انسان، شکر منعم است و منعم حقیقی خداوند متعال است که باید او را عبادت کرد؛ «ألاّ تعبدوا إلاّ أیّاه……..»(اسرا:36). سرّ این که احسان به والدین را بعد از عبادت خداوند ذکر کرده، آن است که بفهماند پدر و مادر نیز به انسان احسان کرده‏اند، و شکر آن‏ها نیز لازم است؛ «و بالوالدین إحساناً». زیرا در حدیث است که اگر انسان شکر مخلوق را نکند، شکر خدا را نیز انجام نداده است؛ و هیچ کس بعد از خداوند متعال که همه‏ی نعمت‏ها از اوست، برای انسان مانند والدین خدمت نکرده است. از این رو شکر آن‏ها، و نیز احسان به آن‏ها لازم است. شکر واسطه نعمت، اطاعت از خالق و حق شناسی از مخلوق است. نعمت حیات و قوایی که برای ادامه زندگی، لازم است از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداوند برای انسان به شمار می‌آید.

روشن است که نعمت الهی به وسیله پدر و مادر به ما اعطا شده است و اگر آن دو نمی‌بودند، ما به وجود نمی‌آمدیم. بنابراین طبق دستور اسلام، وظیفه داریم در نعمت حیات، خداوند را شکرگزار باشیم و همچنین از پدر و مادر که مجرای این فیض بزرگ الهی بوده‌اند، تشکر نماییم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «ان اشکر لی و لوالدیک؛ مرا و پدر و مادرت را شکرگزار باش»(لقمان:14). امام رضا (ع) فرمودند: “من لم یشکر والدیه لم یشکر الله"؛ کسی که از پدر و مادرش تشکر نکند از خداوند متعال تشکر نکرده است) حرعاملی، 1416،ج6، ص542( نیز فرمودند:” ان الله امر بالشکر له و للوالدین"؛ همانا خداوند فرمان داده است از او و پدر و مادر تشکر کنید(مجلسی،1363، ج74، ص68)

5- حد رعایت احسان در حقوق والدین

ممکن است به نظر آید که لازمۀ احترام به والدین اطاعت مطلق از ایشان در تمامی امور است، اما باید گفت که از دیدگاه قرآن چنین روشی در برخورد با ایشان صحیح نیست. بنابر آیات قرآن احترام به پدر و مادر و اطاعت از ایشان تنها در جایی سفارش شده است که به مخالفت فرزندان با دستورات واجب الاهی و خروج از عدالت و حق منتهی نشود. چنان که در آیه ای‌ افراد را به برپایی قسط (عدل و داد) و شهادت دادن به حقیقت و راستی امر می‌کند، حتی اگر بر ضد خود و یا والدین و نزدیکانشان تمام شود (رباني ، 1428 ق، ص 14.)

افزون بر این، در جایی به ‌صراحت انسان را از این که در برابر تلاش والدینش در شرک ورزیدن او به خداوند عقب‌نشینی کند و به خدا مشرک شود نهی کرده است و می فرماید: “به انسان سفارش کردیم که به والدینش نیکی کند و اگر آن دو سعی کردند که چیزی را که به آن علم نداری شریک من قرار دهی از آنها اطاعت نکن…”.( جمعي از پژوهشگران، 1421 ه‍ ق، ص 10) و در نهایت قرآن در سوره لقمان به این نکته اشاره می‌کند که عدم اطاعت فرزند از والدین در شرک به خدا مجوز بدرفتاری او با ایشان نیست و می فرماید: “با آنها در دنیا به خوبی مصاحبت و رفتار کن”.(ر.ك: زارعي سبزواري ، ج 1،ص 28)

امام رضا (ع) در این باره می فرمایند: “نیکی به پدر و مادر واجب است، اگر چه مشرک باشند، ولی اگر امر به معصیت خداوند کردند، نباید از آنان اطاعت شود”.( مجلسی، 1363، ج ۷۱، ص72)

-6مصادیق  احسان با رویکرد طاعت والدین

در غیر معصیت الهی یعنی در مستحبات، مکروهات و مباحات،‌ اطاعت از والدین لازم است؛ لذا فقها فرموده اند:

1- اگر پدر و مادر فرزندشان را از روزۀ مستحبى نهی کنند، احتیاط واجب آن است که روزه نگیرد. همچنین اگر روزۀ مستحبی فرزند موجب اذیت پدر و مادر شود، باید ترک شود و اگر روزه گرفت باید افطار کند.( موسی الخمینی،توضیح المسائل، 1391،ج‏۱،ص ۹۶۶ م :1741 (

2- اگر پدر یا مادر به فرزند خود امر کنند که نماز را به جماعت بخواند، چون اطاعت پدر و مادر واجب است، بنابر احتیاط واجب باید نماز را به جماعت بخواند و قصد استحباب نماید.( همان، ص ۷۶۹ م :1406 )

3- نماز اوّل وقت مستحب است، اما اگر پدر فرزند را به انجام کاری مستحب یا مباح امر کند، اطاعت آنها بر نماز اوّل وقت مقدم است( عاملی،بی تا، ج ‏۲، ص 47)

4-گاهی یکی از والدین فرزند را به کار موافق شرع، و دیگری او را به کاری که در آن معصیت خداوند است، امر می کند، در این صورت به طور قطع باید به گفته کسی عمل کرد که موافق شرع است.گاهی پدر و مادر از انسان امر مباحی را درخواست می کنند، ولی یکی از آنان خواستار انجام آن عمل و دیگری خواستار ترک آن است.در این مورد باید گفت؛ اگر در شرع اسلام، ولایتی برای پدر ثابت شده باشد؛ مثل ازدواج دختر باکره و … که پدر ولایت دارد، در این موارد بدیهی است که سخن صاحب ولایت مقدم می شود،) نک: حر عاملی،1416ه.ق. ج ۱۴، ص 120)

اما در مواردی که ولایتی برای هر یک از پدر و مادر ثابت نشده است، از طرفی در متون دینی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که مردی خدمت حضرت رسید و عرض کرد به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: به مادرت، دوباره پرسید، حضرت جواب دادند: مادرت، برای بار سوم پرسید، حضرت باز هم فرمودند: مادرت، آن گاه که برای چهارمین بار پرسید، فرمودند: پدرت. (مجلسی،1361، ج ۷۱، باب حقوق والدین)

از طرف دیگر در دسته ای از روایات آمده است: از پیامبر (ص) پرسش شد: بزرگ ترین حق برگردن مرد (شخص) از آنِ کیست؟ فرمود: حق پدر بر گردن او است.) حر عاملی،1416،ج ۱۴، ص ۱۱۲، ح ۲۵۳۰۰، “مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ قَالَ وَالِدُه”‏.)

 یا روایتی است که پیامبر (ص) می فرمایند: تو و آنچه از اموال که مالکش هستی از آن پدرت است. (شیخ صدوق، 1377، ج ۱،ص ۲۵۷)

 در این که مفاد و حاصل این روایات چیست؟ و بین این گونه احادیث چگونه می توان جمع کرد، باید گفت؛ وجوب اطاعت پدر و مادر( تبریزی، جواد، ‌استفتائات جدید، مسئلۀ ۲۲۳۰، ؛ فاضل، محمد،1381، ‌ج ۱، مسئلۀ ۲۱۸۸؛ امام خمینی،1391، توضیح المسائل ص ۶۷۵)غیر امر به معاصى و نهى از واجبات، فى الجمله اجماعى است‏ (میرزای قمی ،1371، ج ‏۱، ص ۲۴۱٫)

7- بررسی مصادیق احسان با رویکرد حکم شرعی

7-1-پرداخت نفقه

از جمله کسانی که نفقۀ آنان بر عهدۀ انسان است، والدین هستند. علاوه بر همسر و فرزندان که واجب النفقۀ انسان اند و شخص باید نفقۀ آنان را پرداخت کند، پدر و مادر نیز جزو واجب النفقه های انسان اند. روایات متعددی در این باب رسیده است.( حر عاملی، 1416، ج ۲۱، ۵۲۵)  امام صادق (ع) در حدیثی می فرمایند: شخص را می توان برای پرداخت نفقۀ والدین و فرزندان و همسرش اجبار کرد.( همان، ج ۲۱، ص ۵۲۵  (

بر این اساس، مراجع عظام تقلید نفقۀ والدین را واجب می دانند. پس اگر پدر یا مادر یا هر دوی آنها توانایی ادارۀ زندگی خودشان را نداشته باشند بر فرزند واجب است در صورت توانایی در حد کفاف(امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ‏۲، ص ۳۲۱،. به زندگی آنها کمک کند.( نجفی ،1318، ص ۳۸۲(

وجوب پرداخت نفقه مخصوص پسران نیست، یلکه نفقۀ والدین در صورت توانایی دختر، بر او هم واجب است. و اگر پسر توانایی مالی نداشت در صورت امکان بر پسرِ پسر یا دختر پسر یا فرزندان دختر (نوۀ های دختری پدر) پرداخت نفقه واجب است. (موسوی الخمینی،تحریر الوسیله، 1379،ج ‏۲، ص ۳۲۲ (

البته واضح است که وجوب پرداخت نفقه والدین دربارۀ والدین حقیقی است، ولی کمک به کسانی که بر انسان حق دارند و برای او زحمت کشیده اند و اصولا کمک به نیازمندان و آشنایانی که توانایی مالی ندارند، از اعمال مورد پسند و محبوب خداوند است.

7-2-قضای نماز و روزۀ پدر و مادر

طبق نظر اکثر فقها نماز و روزۀ قضای پدر بر پسر بزرگ تر واجب است؛ یعنی بر پسر بزرگ تر واجب است نماز و روزه های فوت شده پدر را بعد از مرگش یا خود انجام دهد یا کسی را اجیر کند که آن را انجام دهد، البته برخی از مراجع نماز و روزۀ پدر و مادر هر دو را واجب می دانند.

باید توجه داشت که برخی از فقها می فرمایند این تکلیف (وجوب قضای نماز و روزۀ پدر یا پدر و مادر) حتی اگر پدر و مادر از روی نافرمانی نماز و روزۀ خود را نخوانند، نیز متوجه پسر بزرگ تر است، اما برخی دیگر می فرمایند در چنین صورتی واجب نیست یا بهتر است که پسر بزرگ تر قضا نماید.نظر فقها در ذیل ذکر می گردد.

حضرت امام خمینی (ره):

اگر پدر نماز و روزۀ خود را به جا نیاورده باشد، چنان چه از روى نافرمانى ترک نکرده و مى‏توانسته قضا کند، بر پسر بزرگ تر واجب است که بعد از مرگش به جا آورد، یا براى او اجیر بگیرد. بلکه اگر از روى نافرمانى هم ترک کرده باشد واجب است به همین طور عمل کند و نیز روزه‏اى را که در سفر نگرفته، اگر چه نمى‏توانسته قضا کند، واجب است که پسر بزرگ تر قضا نماید، یا براى او اجیر بگیرد.

آیت الله اراکى (ره):

اگر پدر و مادر نماز و روزۀ خود را به جا نیاورده باشند، چنان چه از روى نافرمانى ترک نکرده‏اند و مى‏توانسته‏اند قضا کنند، بر پسر بزرگ تر واجب است که بعد از مرگشان به جا آورد، یا براى آنان اجیر بگیرد. بلکه اگر از روى نافرمانى هم ترک کرده باشند، واجب است به همین طور عمل کند و نیز روزه‏اى را که در سفر نگرفته‏اند، اگر چه نمى‏توانسته‏اند قضا کنند، واجب است که پسر بزرگ تر قضا نماید، یا براى آنان اجیر بگیرد.

آیت الله مکارم شیرازی: بر پسر بزرگ تر (یعنى بزرگ ترین پسرى که بعد از مرگ آنها در حال حیات است) واجب است که نماز و روزه‏هایى که از پدر یا مادرش فوت شده و از روى نافرمانى نبوده و توانایى بر قضا داشته، بعد از مرگ آنها به جا آورد، بلکه اگر از روى نافرمانى هم ترک کرده باشد، بنا بر احتیاط مستحب باید به همین طور عمل کند، هم چنین روزه‏اى را که در سفر نگرفته هر چند توانایى قضاى آن را پیدا نکرده، احتیاط آن است که پسر بزرگ تر قضا نماید.

آیت الله سیستانى: اگر پدر نماز خود را به جا نیاورده باشد و مى‏توانسته است قضا کند، چنان چه از روى نافرمانى‏ترک نکرده باشد، بر پسر بزرگ ترش بنا بر احتیاط، واجب است‏.

آیت الله نورى: اگر پدر و مادر نماز و روزه خود را به جا نیاورده باشند و چنان چه مى‏توانسته‏اند قضا کنند، بر پسر بزرگ تر واجب است که بعد از مرگ آنها به جا آورد، یا براى آنها اجیر بگیرد و نیز روزه‏اى که در سفر نگرفته‏اند، اگر چه نمى‏توانسته‏اند قضا کنند، احتیاط واجب آن است که پسر بزرگ تر قضا نماید، یا براى آنها اجیر بگیرد و قضاى نماز و روزه‏اى که پدر و مادر از روى طغیان و تمرّد به جا نیاورده‏اند بر پسر بزرگ تر واجب نیست. این حکم در بارۀ پدر ثابت است و نسبت به مادر نیز احتیاط واجب آن است که مراعات شود.

آیت الله خامنه ای در پاسخ به این سؤال که: پدرى همه اعمال عبادى خود را عمداً انجام نداده است، آیا بر پسر بزرگ قضاى همه نمازها و روزه‏هایى را که پدرش انجام نداده و به پنجاه سال مى‏رسد، واجب است؟، فرمودند: اگر ترک نماز و روزه بر اثر طغیان باشد، قضاى آنها بر پسر بزرگ واجب نیست، ولى در این صورت هم احتیاط در قضاى آنها ترک نشود.( http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa)

7-3-غیبت پدر و نگه داری فرزند

حق حضانت فرزند یکی از مسائلی است که در فقه اسلامی همواره مورد بحث فقیهان قرار گرفته یکی از شبهاتی که در این موضوع مطرح می شود این است که در صورت غیبت پدر، نگه داری فرزند، حتی در شرایطی که مادر توانایی نگه داری و مراقبت از فرزندش را داشته باشد، به جد پدری سپرده می شود، آیا مادر نمی تواند حق حضانت فرزند را عهده دار شود؟از این رو مناسب است به پاسخ مراجع تقلید شیعه به این سؤال اشاره نماییم.

پاسخ دفترحضرت آیت الله العظمی خامنه­ای (مد ظله العالی):

حق حضانت و نگه داری فرزندی که پدرش از دنیا رفته در قوانین اسلام نیز تا زمان بلوغ با مادر است. اما نسبت به غایب بودن پدر حق حضانت پدر ساقط نیست، گر چه نگه داری فرزند برای مادر مانع ندارد.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره):

از لحاظ فقهی هر چند ولیّ و قیّم قهری کودک پدر بزرگ او است، ولی حق حضانت کودک بعد از فوت پدرش با مادر است و پدر بزرگ نمی تواند کودک را از مادر بگیرد.

پاسخ دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

در فرض سؤال که امکان اعمال ولایت و حضانت پدر بزرگ پدری نیست حضانت مادر اشکالی ندارد، هر چند در صورت امکان باید مادر برای این کار رضایت جد پدری را نیز جلب کند.

(http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa666)

8-ضمانت اجرای استنکاف از احسان به والدین

هنگامی که احسان به والدین به مقتضای امر مولوی و ایجاد حکم باشد استنکاف ازان هم عقوبت دنیوی دارد و هم اخروی که از آن با عنوان عقوق والدین یاد می گردد.

عقوق والدین عبارت است از: «به خشم آوردن و آزردن و شکستن خاطر پدر و مادر و البته که آزردن یکى از آنها نیز موجب عاق شدن می شود». (محدث قمی، نزهه النواظر فی ترجمه معدن الجواهر،بی تا، ص ۱۲۸.)

اگرچه در تمام ادیان و فرهنگ ها، والدین از احترام ویژه ای در برابر فرزندان برخوردارند، ولی در اسلام علاوه بر این حقوق، حقوق اخلاقی گسترده ای را برای والدین بر شمرده است و آن قدر دامنۀ این حقوق را وسعت بخشیده است که هرگونه آزار و اذیت آنان را تضییع حقوق آنان دانسته است. در کنار آن برخی از حقوق فقهی نیز بر عهدۀ فرزند گذاشته است که باید به آنان عمل کند؛ از جمله می توان به وجوب پرداخت نفقه به والدین محتاج، توسط فرزند اشاره کرد.

همان طور که گذشت در کنار ایمان به خداوند و عدم شرک به او، فرمان به نیکی در حق پدر و مادر داده شده است و از رنجاندن آنان حتی با کوچک ترین کلمه نهی شده است. در روایات نیز اگرچه عاق والدین را جزو گناه هان کبیره شمرده است،( عاملی،1416، صحت، باب جهاد با نفس، ص ۱۹۸)

  ولی مانند آیات قرآنی حدی برای این موضوع تعیین نشده است و جهت بزرگ داشت حق والدین، تنها به صرف رنجیده شدن آنان اشاره شده است.) کلینی، 1369،ج‏۴ ، ص ۵۰)

پس اذیت شدن آنان و رنجیده خاطر شدن والدین ملاکی است برای در نظر گرفتن حقوق واجب والدین.( اگر فرزند (خویی، 1374، ج‌۶، ص ۲۵۷٫ )در مواردی مخالفت با نظر والدین داشته باشد که این مخالفت موجب اذیت آنان شود، سبب عاق شدنش را فراهم کرده است، ولی گاهی مخالفت با نظر والدین به حدی نیست که موجب اذیت آنان شود، در این صورت، عدم رفتار فرزند مطابق با نظر آنان اگرچه موجب رنجیده شدنشان نمی شود، ولی بهتر است به نظر آنان عمل شود.

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که ملاک حقوق واجب والدین، عمل به خواسته های آنان است تا حدی که از نظر اخلاقی عدم انجام آن موجب اذیت آنان نشود، و از نظر فقهی خواستۀ والدین انجام حرام یا عدم انجام واجبی نباشد. البته برخی دیگر از امور است که در شرع، رعایت نظر والدین، در آن اگرچه خوب است، ولی واجب شمرده نشده است، پس برای شناخت هر مورد باید به طور خاص، نظر کارشناسان دینی (مراجع تقلید)، در آن مورد گرفته شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یافته­های پژوهش-9


قاعده فقهی با توجه به شمول و کلیت آن قابلیت آن را دارد که حکم شرعی به واسطه آن اثبات یا نفی گردد و از سوی دیگر در تمامی ابواب فقه یا ابواب بسیاری از فقه کاربرد دارد.

احسان به والدین به جهت اینکه از یک سو در شریعت دارای احکام فقهی مانند وجوب نفقه پدر و مادر نیازمند، منوط کردن صحت عقد نکاح به اذن ولی، قضای روزه والدین بر فرزند و…..می باشد و از سوی دیگر در اخلاق اسلامی ، نیکی به والدین بسیار مورد توجه قرار گرفته است و معطوف به امر به اطاعت پروردگار در کسوت صیغه امر ظهور پیدا نموده است دلالت بر اصل مهم و صلاحیت قاعده بودن دارد. برای احسان به والدین در مستندات قرآنی و روایی  آثار مثبت دنیوی و اخروی برای فرزند محسن در نظر گرفته است . در مبحث عقوق ،فردی که سبب رنجش خاطر والدین گردد برای او آثار منفی دنیوی و اخروی در نظر گرفته شده است تا ضمانت اجرای آن فعل قبیح باشد.

از دیدگاه عقل نیز وجوب شکر منعم واجب است و ترک واجب مستوجب عقوبت است. ره عقلا عالم و انبیا ء الهی نیز می توان به این مهم پی برد که به پدر ومادر خویش بسیار احترام نهاده و دعای آنها را موثر در سیر علمی و دنیوی و اخروی خود می دانستند

در نتیجه احسان به والدین به واسطه مستندات ذکر شده  قابلیت اثبات حکم  ونفی حکم شرعی دارد و می توان از آن بنابر در نظر گرفتن قرائن و شواهد قرآنی و روایی قاعده فقهی را تشکیل داد.

 

.

 

 

 

 

 

فهرست منابع:

 

ابن بابویه ،محمدبن علی، معانی الاخبار، جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم.1377،ج1.

ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، چاپ اول، دار الصادر، بيروت، 1410 ه.ق، ج13.

اشتهاردی، محمّد مهدی داستان دوستان، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1369، ج 3.

آقايي، محمدعلي، شرح مختصر اصطلاحات حقوقي، چاپ اول، انتشارات مهديه، تهران، 1382.

انصاري، مسعود، طاهري و محمد علي، دانشنامة حقوق خصوصي، انتشارات محراب، تهران 1384،ج1.

ايروانى، باقر، دروس تمهيدية في القواعد الفقهية، قم، دار الفقه للطباعة و النشر، چاپ سوم، 1426 ه‍ ق، ج‌1.

تبریزی، جواد، ‌استفتائات جدید، انتشارات سرور،قم،1374 .

جمعي از پژوهشگران پژوهشكده فقه و حقوق، مأخذ شناسى قواعد فقهى، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم،1421 ه‍ ق.

حر عاملی، محمدحسن، وسائل الشیعه، چاپ اسلامیه. ج ۱۴، 1416.

حق شناس، سامعي، انتخابي، علي محمد، حسين ونرگس، فرهنگ معاصر هزاره، چاپ پنجم، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، 1384.ج1.

حکمت نيا، محمود، مسئوليت مدني، جامعه العلوم، مدرسة تخصصي فقه و اصول ،قم، بی تا.

خویی،ابوالقاسم،صراط النجاه،برگزیده،قم،1374.

رباني ، محمد حسن، قاعده الدرء، قم ، موسسه النشر الاسلامي، 1428 ق، ص 14.)

زارعي سبزواري ،عباس علي ، القواعد الفقهيه في فقه الاماميه، 1430،ج 1.

 

طباطبائی، محمد حسین،تفسیر المیزان، مترجم :سید محمّد باقر موسوی همدانی ،انتشارات اسلامی،قم، ج 13

عاملی،محمدبن مکی،القواعد والفوائد،مکتبه المفید،قم،بی تا،ج1.

عسکري، ابوهلال ،‌ الفروق اللغويه ، مکتبة القدسي، مصر، 1353.

 فاضل، محمد، جامع المسائل، بی نا،بی جا،1383،‌ج ۱.

کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ، ج ۲.

مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار،کتابخانه ولی عصر(ع)، تهران، ج ۷۱، 1363.

محدث قمی، شیخ عباس،نزهه النواظر فی ترجمه معدن الجواهر، نشر اسلامیه، چ اول، تهران.بی تا.

محقق داماد، سيد مصطفى، قواعد فقه، تهران، مركز نشر علوم اسلامى، چاپ دوازدهم، 1406 ه‍ ق، ج 2 .بجنوردى، سيد محمد، قواعد فقهيه، تهران، مؤسسه عروج، چاپ سوم، 1401 ه‍ ق،ج‌1.

محمّدی ری‌شهری، محمد،میزان الحكمه، ناشر مكتب الاعلام الاسلامی، قم، 1363، ج 10

مصطفوى، سيد محمد كاظم،  القواعد (مائة قاعدة فقهية معنا و مدركا و موردا)،قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چاپ چهارم، 1421 ه‍ ق.

مكارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، تهران،‌1374، ج 17.

موسوی الخمینی، روح الله ،توضیح المسائل،موسسه نشر آثار امام خمینی(ره)،تهران،1391.

————،تحریر الوسیله،دارالعلم،قم،1379.

میرزای قمی،ابوالقاسم، جامع الشتات فی أجویه السؤالات، کیهان،تهران،1371،ج ‏۱.

نجفی،محمد حسن بن باقر،نجاه العباد،دارالطباعه آقا مرتضی،تهران،1318.

     پایگاه اینترنتی:                                          http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa

 

 



[1] -دکتر اردلان ارژنگ،استادیار دانشگاه آیت الله حائری.

2-سمیه آهنگران، دانشجوی دکترای فقه و حقوق خصوصی،سطح3 حوزوی.

 نظر دهید »

بهار فاطمی

23 اسفند 1393 توسط دهقانی

سلام به همه ایرانی های عزیز به خصوص طلابهای فاطمی امسال عید رنگ فاطمی به خودش گرفته امیدوارم بتونید معرفت فاطمی رو در همه جا گسترش بدهید.لحظه سال تحویل ما رو از دعای خیر فراموش نکنید. دوستدار همه خوبان منتظر.از طرف حوزه علمیه معصومیه(س)

 6 نظر
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

حوزه علمیه معصومیه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آموزشی
  • اطلاع رسانی همایش های پژوهشی
  • بدون موضوع
  • حدیث هفته
  • سخنرانی
  • شهدا
  • مسابقه
  • معرفی کتاب هفته
  • مقالات پژوهشی
  • مناسبتی
  • هفته پژوهش
    • گزارش
      • پژوهش
  • همایش
  • کارگاهی

Random photo

مسابقه به مناسبت هفته وحدت

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس